سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تلخ

من در مقابل آینه شعری
سروده ام چه تلخ

از گیسوان سیاه خود

که بر شانه ام
ریخته اند

چو قیر شب به روی
روزهای در گذر

روزهای پیر و مرده
ای که رد گامهای سست و خسته اش

هنوز روی خاک نم
گرفته ی زمین نشسته است .

من در مقابل آینه
شعری سروده ام چه تلخ

چو کام تلخ مرداب
از گندیده ماهیان

شعری به تلخی
زهرابه پس کشیده

از جای نیش مار از
ساق پای آن مادیان

که در اسطبل خانه
شما جان داد و مرد .

من در مقابل آینه

مقابل خودم

شعری سروده ام چه
تلخ

از چشمهای خیس خود

که رنگ غم درون آن
همچون غبار نشسته بر این آینه هنوز کنار نرفته است

آری من شعری تلخ
سروده ام از بودن خودم

که هرگز نبوده ام

که هرگز نخوانده ام
و هرگز نمانده ام ...

آری من شعری تلخ
سروده ام !

                       31 / 2 / 87

-----------------------------------------------